تقدیم به معشوقه ام که تمام معنی زندگی من است:
تا تو نگاه می کنی کارمن آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است
روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است
تقدیم به معشوقه ام که تمام معنی زندگی من است:
تا تو نگاه می کنی کارمن آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است
روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است
تا با تو بوم نخسبم از یاریها
تا بی تو بوم نخسبم از زاریها
سبحان الله که هردو شب بیدارم
توفرق نگر میان بیداریها
چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
تو شهی و کشور جان تو را تو مهی و جان جهان تو را
ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی
برای دیدن کل غزل به ادامه مطلب بروید.
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
...
بعد از اینم نبود شائبه در جوهر فرد
که دهان تو در این نکته خوش استدلالیست
برای دیدن کل غزل و فایل صوتی به ادامه مطلب بروید.
سلامی به گرمی عشق سوزانم
چنان ابراهیم که در هنگام دیدن ماه خود مماشاتی کرد و گفت هذا ربی
با دیدنت خواستم مماشاتی کنم که به خود آمدم
چند بیتی پیشکش نگاهت:
مست عشقت گشتم و روحم به جانش آمده
گوییا شعرم همانجا بر زبانش آمده
گفتنی ها را بگوییم و رویم از بوستان
چون که آن شیرین دلبر بهر تابش آمده
گر بگویم از دو چشمش شمه ای، ای وای دل
کان دو یاقوت عزیزش پر ستایش آمده
و کلامی به کسانی که چون خواهر عزیزم فاطمه ندای حق را لبیک گفتند و به سرزمین وحی سفر کردند:
الهى! خانه کجا و صاحبخانه کجا؟ طائف آن کجا و عارف این کجا؟ آن سفر جسمانى است و این روحانى. آن براى دولتمند است و این براى درویش. آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوارا. آن ترک مال کند و این ترک جان. سفر آن در ماه مخصوص است و این را همه ماه و آن را یکبار است و این را همه عمر. آن سفر آفاق کند و این سیر انفس، راه آن را پایان است و این را نهایت نبود. آن میرود که برگردد و این میرود که از او نام و نشانى نباشد. آن فرش پیماید و این عرش. آن مُحرم میشود و این مَحرم. آن لباس احرام میپوشد و این از خود عارى میشود. آن لبیک مىگوید و این لبیک میشنود. آن تا بمسجد الحرام رسد و این از مسجد اقصى بگذرد. آن استلام حجر کند و این انشقاق قمر، آنرا کوه صفا است و این را روح صفا،.سعى آن چند مرّه بین صفا و مروه است و سعى این یک مره در کشور هستى. آن هروله میکند و این پرواز، آن مقام ابراهیم طلب کند و این مُقام ابراهیم. آن آب زمزم نوشد و این آب حیات. آن عرفات بیند و این عرصات، آنرا یک روز وقوف است و این را همه روز، آن از عرفات بمشعر کوچک کند و این از دنیا بمحشر. آن درک منى آرزو کند و این ترک تمنّى را، آن بهیمه قربانى کند و این خویشتن را. آن رمى جمرات کند و این رجم همزات. آن حلق راس کند و این ترک سر، آنرا لا فسوق و لا جدال فى الحج است و این را فى العمر. آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین. لا جرم آن حاجى شود و این ناجى.
خنک آن حاجى که ناجى است.
الهی نامه حضرت علامه حسن زاده
من آن ماهم که اندر لامکانم
مجو بیرون مرا در عین جانم
تو را هر کس به سوی خویش خواند
تو را من جز به سوی تو نخوانم
مرا هم تو به هر رنگی که خوانی
اگر رنگین اگر ننگین ندانم
برای دیدن کل شعر به ادامه مطلب بروید
همى هواى تو دارم بسر دقیقه دقیقه
که در لقاى تو دارم سفر دقیقه دقیقه
بدین امید سر آید شبم که در سحرش
مگر به روى تو افتد نظر دقیقه دقیقه
ذکر حسین منصور حلاج قدس الله روحه العزیز
آن فی الله فی سبیل الله آن شیر بیشۀ تحقیق آن شجاع صفدر صدیق آن غرقۀ دریای مواج حسین منصور حلاج رحمةالله علیه کار او کاری عجب بود و واقعات غرایب که خاص او را بود که هم در غایت سوز و اشتیاق بود و در شدت لهب و فراق مست و بی قرار و شوریدۀ روزگار بود و عاشق صادق و پاک باز و جد وجهدی عظیم داشت و ریاضتی و کرامتی عجب و عالی همت و رفیع قدر بود او را تصانیف بسیار است بالفاظ مشکل در حقایق و اسرار و معانی محبت کامل و فصاحت و بلاغتی داشت که کس نداشت و دقت نظر و فراستی داشت که کس را نبود و اغلب مشایخ کبار در کار او ابا کردند و گفتند او را در تصوف قدمی نیست مگر عبدالله خفیف و شبلی و ابوالقاسم قشیری و جملۀ متأخران الاماشاءالله که او را قبول کردند و ابوسعید ابوالخیر قدس الله روحه العزیز و شیخ ابوالقاسم گرگانی و شیخ ابوعلی فارمدی و امام یوسف همدانی رحمةالله علیهم اجمعین در کار او سیری داشته اند و بعضی در کار اومتوقف اند چنانکه استاد ابوالقاسم قشیری گفت: درحق او که اگر مقبول بود برد خلق مردود نگردد و اگر مردود بود به قبول خلق مقبول نشود
اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد
نشاط و عیش به باغ بقا توانی کرد
اگر به آب ریاضت برآوری غسلی
همه کدورت دل را صفا توانی کرد
ز منزل هوس ات ار دو گام پیش نهی
نزول در حرم کبریا توانی کرد
برای دیدن کل غزل به ادامه مطلب بروید
دلبر به من رسید و جفا را بهانه کرد
افکند سر به زیر، حیا را بهانه کرد
آمد به بزم و، دید من تیره روز را
ننشست و رفت، تنگی جا را بهانه کرد
رفتم به مسجد از پی نظارۀ رخش
بر رو گرفت دست و، دعا را بهانه کرد
آغشته بود پنجه اش از خون عاشقان
بستن به دست خویش حنا را بهانه کرد
خوش می گذشت دوش صبوحی به کوی او
بر جا نشست و، شستن پا را بهانه کرد
لب خود بر لب من می نهادی
حیات تازه در من می دمیدی
...
ز بیم دشمنان با من نهانی
لب زیرین به دندان می گزیدی
برای دیدن کل غزل به ادامه مطلب بروید
خوشدل مرا نمای بد شنامت ای حبیب
چون حرف تلخ از لب شیرین شنیدنی است
بر نقد جان دو بوسه ز لعل تو خواستم
گرچه گرانبهاست ولیکن خریدنی است
برای دیدن کل غزل به ادامه مطلب بروید
دوست بردارد به جرمی یا خطایی دل ز دوست
تو خطا کردی که بی جرم و خطا برداشتی
عمرها در زیر دامن برد سعدی پای صبر
سر ندیدم کز گریبان وفا برداشتی
برای دیدن کل غزل به ادامه مطلب بروید.
عجبا نماز مستان تو بگو درست هست آن
که نداند او زمانی نشناسد او مکانی
عجبا دو رکعت است این عجبا که هشتمین است
عجبا چه سوره خواندم چو نداشتم زبانی
...
به خدا خبر ندارم چو نماز می گزارم
که تمام شد رکوعی که امام شد فلانی
برای دیدن کل غزل به ادامه مطلب برید.
غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد
من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف
تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد
برای دیدن کل غزل به ادامه مطلب بروید.
همی گویم و گفته ام بارها
بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستی است در کیش مهر
برون اند زین جرگه هشیارها
برای دیدن کل شعر و دریافت فایل صوتی به ادامه ی مطلب بروید.
…
خدا رحمت کند امام را. یک وقتی در قم یک بیت شعری گفت و چه غوغایی به پا شد. فرموده بود:
یعنی میخواهم با دانههای انگور تسبیحی درست کنم و آنگاه با آن تسبیح استخاره کنم و اگر خوب آمد به میخانه بروم.
این را در حالی میگفت که خیلیها در به در دنبال تربت سیدالشهداء(علیهالسلام) میگشتند تا از آن تسبیح درست کرده و ذکر خدا بگویند.
لذا بسیاری با شنیدن این بیت برآشفتند و رفتند پیش مرحوم حاجشیخعبدالکریم حائری که استاد امام بود و سفرهی دل را باز کردند و شروع کردند به گلهگذاری که ببین این کسی که شما از او حمایت میکنید شورش را درآورده و زده است به سیم آخر و آخر ِ پیری میخواهد از دانههای انگور تسبیح درست کند و برای رفتن به میخانه استخاره کند!
مرحوم حاجشیخعبدالکریم حائری خیلی خندیده بود و فرموده بود به آقاروحالله بگویید:
مهی گسترده در وی خوان یزدان
ندارد منع این درگه خوش آمد
در این مه میهمانان خدائیم
خدایا این مبارک مه خوش آمد
برای دیدن کل شعر و تبریک ماه به ادامه مطلب بروید.
سلام عزیزان لطفا اعلام کنید نظرتون راجع به اینکه پادکست پُست ها رو با صدای خودم توی طربناک بگذارم چیه. آخه طی یه بررسی دیدم به علت طولانی بودن متون خوندشون برای خیلیا خارج از حوصله است.
لطفا برای بهبود وضع طربناک با نظرات ارزشمندتون کمکم کنید.
برای دیدن کل شعر و مینیاتور به ادامه مطلب بروید
برای دیدن کل شعر و فایل صوتی به ادامه مطلب بروید
برای دیدن کل غزل و مینیاتور استاد فرشچیان به ادامه مطلب بروید
برای دیدن فیلم آواز این شعر باصدای همایون شجریان به ادامه مطلب بروید
برای دیدن کل شعر و مینیاتور استاد فرشچیان به ادامه مطلب بروید
برای دیدن کل شعر و مینیاتور استاد فرشچیان به ادامه مطلب بروید
برای دیدن کل متن و مینیاتور استاد فرشچیان به ادامه مطلب بروید
برای دیدن کل مطلب و مینیاور اساد فرشچیان به ادامه مطلب بروید
برای دیدن کل متن و مینیاور استاد فرشچیان به ادامه مطلب بروید