زنجیر نفس
پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۰۰ ق.ظ
الهی!
چندی سیر سماوات می کردمی،
لیکن ساعتی است با زنجیر نفس به زمین خاکی میخ شده ام.
به حق اطلاقت آزادم کن...
یک زمان غافل شدم صد سال راهم دور شد /
انقدر بیراهه رفتم تا دو چشمم کور شد /
در دیاری که در ان نیست کسی یار کسی /
یا رب ای کاش نیوفتد به کسی کار کسی...
غم چشمانتان ، دل ما بی دردان مومن نما را هم
خون کرده است چه رسد به قلب صاحب الامر ...
فقط یکی دو صبحِ دیگر تحمل کنید......
سالکی گفته است از دور ها ، صدای پَرپَرِ پروانه میآید