خوشدل مرا نمای بد شنامت ای حبیب
چون حرف تلخ از لب شیرین شنیدنی است
بر نقد جان دو بوسه ز لعل تو خواستم
گرچه گرانبهاست ولیکن خریدنی است
برای دیدن کل غزل به ادامه مطلب بروید
خوشدل مرا نمای بد شنامت ای حبیب
چون حرف تلخ از لب شیرین شنیدنی است
بر نقد جان دو بوسه ز لعل تو خواستم
گرچه گرانبهاست ولیکن خریدنی است
برای دیدن کل غزل به ادامه مطلب بروید
دوست بردارد به جرمی یا خطایی دل ز دوست
تو خطا کردی که بی جرم و خطا برداشتی
عمرها در زیر دامن برد سعدی پای صبر
سر ندیدم کز گریبان وفا برداشتی
برای دیدن کل غزل به ادامه مطلب بروید.
عجبا نماز مستان تو بگو درست هست آن
که نداند او زمانی نشناسد او مکانی
عجبا دو رکعت است این عجبا که هشتمین است
عجبا چه سوره خواندم چو نداشتم زبانی
...
به خدا خبر ندارم چو نماز می گزارم
که تمام شد رکوعی که امام شد فلانی
برای دیدن کل غزل به ادامه مطلب برید.
غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد
من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف
تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد
برای دیدن کل غزل به ادامه مطلب بروید.
تقدیم به عشقم که "عین" عشق را از او به عاریت گرفته ام.
هر چند نمی دانم میخواند یا نه
دریافت هدیه ی عاشقانه
حجم: 3.08 مگابایت
توضیحات: لطفا برای حمایت از این عزیز آلبومهای اصل این هنرمند را خریداری فرمایید
از روز اول که عاشقت شدم کارها را تقسیم کردم:
گریه ها با من، خنده ها با تو
پینوشت: عیدتان مبارک هر چند دوری از ماه از جان کندن سختتر است.
همی گویم و گفته ام بارها
بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستی است در کیش مهر
برون اند زین جرگه هشیارها
برای دیدن کل شعر و دریافت فایل صوتی به ادامه ی مطلب بروید.
…
خدا رحمت کند امام را. یک وقتی در قم یک بیت شعری گفت و چه غوغایی به پا شد. فرموده بود:
یعنی میخواهم با دانههای انگور تسبیحی درست کنم و آنگاه با آن تسبیح استخاره کنم و اگر خوب آمد به میخانه بروم.
این را در حالی میگفت که خیلیها در به در دنبال تربت سیدالشهداء(علیهالسلام) میگشتند تا از آن تسبیح درست کرده و ذکر خدا بگویند.
لذا بسیاری با شنیدن این بیت برآشفتند و رفتند پیش مرحوم حاجشیخعبدالکریم حائری که استاد امام بود و سفرهی دل را باز کردند و شروع کردند به گلهگذاری که ببین این کسی که شما از او حمایت میکنید شورش را درآورده و زده است به سیم آخر و آخر ِ پیری میخواهد از دانههای انگور تسبیح درست کند و برای رفتن به میخانه استخاره کند!
مرحوم حاجشیخعبدالکریم حائری خیلی خندیده بود و فرموده بود به آقاروحالله بگویید:
بنی آدم شغلی خواست که در شانش باشد،
لذا او را به جارو کشی عدم آباد گماردند.
پینوشت:
...
فلکی به گرد خاکی شب و روز گشته گردان
فلکا ز ما چه خواهی نه تو معدن ضیایی
نفسی سرشک ریزی نفسی تو خاک بیزی
نه قراضه جویی آخر همه کان و کیمیایی
مثل قراضه جویان شب و روز خاک بیزی
ز چه خاک میپرستی نه تو قبله دعایی
چه عجب اگر گدایی ز شهی عطا بجوید
عجب این که پادشاهی ز گدا کند گدایی
و عجبتر اینک آن شه به نیاز رفت چندان
که گدا غلط درافتد که مراست پادشاهی
فلکا نه پادشاهی نه که خاک بنده توست
تو چرا به خدمت او شب و روز در هوایی
فلکم جواب گوید که کسی تهی نپوید
که اگر کهی بپرد بود آن ز کهربایی
...
«حضرت مولوی»