همى هواى تو دارم بسر دقیقه دقیقه
که در لقاى تو دارم سفر دقیقه دقیقه
بدین امید سر آید شبم که در سحرش
مگر به روى تو افتد نظر دقیقه دقیقه
همى هواى تو دارم بسر دقیقه دقیقه
که در لقاى تو دارم سفر دقیقه دقیقه
بدین امید سر آید شبم که در سحرش
مگر به روى تو افتد نظر دقیقه دقیقه
ما بد فهمیدیم.
نه مجنونی در کار بود و نه کاسه ای که لیلی بشکند،
قصه، قصه ی حُسن لیلا بود.
أوَمیضُ بَرْقٍ بالأُبَیْرِقِ لاَحا
أم فی رُبَى نجد أرى مِصباحا
أم تلکَ لیلى العامریّةُ أَسْفَرَتْ
لیْلاً فصیّرَتِ المساءَ صباحا
یوسف ثانی «ابن الفارض مصری»
برای دیدن مینیاتور به ادامه مطلب بروید.